مقدمه(4)
همانطور که گفتیم ، علم نحو درباره نقش کلمات در جمله بحث می کند؛ولی در زبان عربی جملات هم ممکن است دارای اعراب باشند
بنابراین مطالب مربوط به نحو هم درباره کلمه است و هم درباره جمله.
مسلماً ابتدا لازم است با ماهیت این دو(کلمه و جمله) آشنا شویم.
*کلمه:
به لفظ واحدی که دارای معنای مشخص باشد(بی معنا نباشد) کلمه گفته می شود.
بنابراین به "غصباد" که بی معنی می باشد ، کلمه گفته نمی شود.
و همچنین به "کتاب حسن" که عبارت از دو لفظ می باشد ، کلمه گفته نمی شود.
*اقسام کلمه:
اسم،فعل و حرف.
*اسم چیست؟
اسم آن کلمه ای است که اولاً به تنهایی(مستقلاً) معنا داشته باشد(برخی کلمات داریم که بدون چسبیدن به کلمات دیگر معنایی ندارند؛مانند مِن(=از)که به تنهایی بی معنا می باشد ) و ثانیاً سوال از زمان در آن صحیح نباشد.(مثلاً در مورد لفظ(البیت(=خانه)) که یک اسم می باشد نمی توانیم سوال از زمان بکنیم و بپرسیم "خانه کی؟ یا خانه چه زمانی؟")
*فعل چیست؟
فعل کلمه ای است که دلالت بر وقوع یک اتفاق در یک زمان مشخص(گذشته ، هم اکنون ، آینده) می کند.
بنابراین فعل کلمه ای است که مانند اسم دارای معنای مستقلی باشد ولی برخلاف اسم(که با معنای زمانی همراه نیست) علاوه بر معنای خودش بر زمان هم دلالت می کند.
پس در فعل صحیح است از زمان سوال شود؛مانند:نَصَرَ(=یاری کرد)
در این مثال می توانیم بپرسیم چه زمانی یاری کرد؟ یا کِی یاری کرد؟
*حرف چیست؟
حرف کلمه ای است که به تنهایی کاربرد ندارد و باید حتما قبلش یا بعدش یک کلمه ای باشد و این حرف به همراه آن کلمه ، معنایی را برساند.
مانند: "فی(=در)" که به تنهایی بی استفاده می باشد.(مگر اینکه یک کلمه دیگر قبل یا بعدش بیاید.مثلاً کلمه "المدرسۀ" بعدش بیاید تا معنای "در مدرسه" حاصل شود.)
پایان